فطرس
چقدر خنده داره http://www.iraneconomist.com/daily-news/day-news/26675-2010-06-01-10-18-35.html متن وصیتنامه حضرت زهرا (سلام الله علیها) بسم الله الرحمن الرحیم صهیونیسم چیست؟ افسردگى (DEPRESSION) حالتى احساسى است که مشخصهاش اندوه، بىاحساسى (APATHY) ، بدبینى (PESSIMISM) و احساس تنهایى است. این بیمارى که امروزه از شیوع بالایى در میان مراجعه کنندگان به کلینیکهاى روانپزشکى برخوردار است، داراى تظاهرات متنوع و زیادى بوده که... سالهاست که بر تارک منبرهای مذهبی و دعای کمیل شبهای جمعه، نام شیخ حسین انصاریان نقش بسته است. و چه بسیار بزرگان و مداحان سنتی و پرشور و نوایی، که خود را بزرگ شده در پای منبرهای این عالم ربانی... منتظِر و منتظَر نه چنان است که خلقى چشم انتظار ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) و عملى گشتن وعده هاى الهى به دست او باشند ولى او خود بى خبر از این همه اشتیاق، رها از هر دغدغه اى، گوشه آسایشى براى خویش گزیده و نسبت به درد و رنج و شکنج شیعه و یارانش بى تفاوت و بى احساس، روزگار غیبت را سپرى سازد! شاید بتوان گفت که همه تأکیدات دین ناظر به اهمیت این نکته است که ایفای نقش دوستان را در سرنوشت انسان نباید نادیده گرفت. بدون تردید می توان گفت که مهمترین عامل در شکل دهی خصیت آدمی بعد از تصمیم و اراده فرد، دوستان و معاشران او هستند، چون طبیعت انسان تأثیرپذیر است و بخش عمده ای از اوصاف اخلاقی و عقاید فردی را از دیگران که با او مصاحب و قرین اند اخذ می کند به نام خدا با سلام خدمت دوستان وبلاگ حاضر گام کوچکیست برای انتقال نظرات ، برنامه ها و هر گونه موضوعی که می تواند در جهت پیشبرد اهداف مذهبی ،علمی و فرهنگی موثر باشد.بدین وسیله از تمامی عزیزانی که به هر گونه توانایی ارایه موضوعات از این قبیل را دارا می باشند دعوت به عمل می آید در صورت تمایل و امکان موضوعات خود را به آدرس ایمیل اینجانب ارسال نمایند تا در اسرع وقت موضوع مورد نظر به نام شخصی ایشان در وبلاگ قرار گیرد. باشد که تا با کمک خدای منان و استعانات آخرین ذخیره الهی ، حقیقتی و نه کل حقیقت را دریابیم.
که یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست. ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد میگذره!
چقدر خنده داره
که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید میریم کم به چشم میاد!
چقدر خنده داره
که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!
چقدر خنده داره
که وقتی میخوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر میکنیم چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم اما وقتی که میخوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
چقدر خنده داره
که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی میکشه لذت میبریم و از هیجان تو پوست خودمون نمیگنجیم اما وقتی مراسم دعا و نیایش طولانیتر از حدش میشه شکایت میکنیم و آزرده خاطر میشیم!
چقدر خنده داره
که خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان
دنیا آسونه!
چقدر خنده داره
که سعی میکنیم ردیف جلو صندلیهای یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم اما به آخرین صف
نماز جماعت یک مسجد تمایل داریم!
چقدر خنده داره
که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمیکنیم اما
بقیه برنامهها رو سعی میکنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!
چقدر خنده داره
که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور میکنیم اما سخنان قران رو به سختی باور میکنیم!
چقدر خنده داره
که همه مردم میخوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به
بهشت برن!
چقدر خنده داره
که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال میکنیم به سرعت آتشی که
در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا میگیره اما وقتی سخن و پیام الهی رو میشنویم دو برابر
در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر میکنیم!
خنده داره؟
اینطور نیست؟
دارید میخندید؟
دارید فکر میکنید؟
این حرفا رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاسگزار باشید که او خدای دوست داشتنی ست.
آیا این خنده دار نیست که وقتی میخواهید این حرفا را به بقیه بزنید خیلیها را از لیست خود پاک میکنید؟ به خاطر اینکه مطمئنید که اونا به هیچ چیز اعتقاد ندارند.
این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنید دیگران اعتقادشون از ما ضعیف تره
هذا ما اوصت به فاطمة(سلام الله علیها) بنت رسول الله(صلی الله علیه و آله)
اوصت و هی تشهد أن لا إله إلا الله و أن محمد(صلی الله علیه و آله) عبده و رسوله
و ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور
یا علی! انا فاطمة(سلام الله علیها) بنت محمد(صلی الله علیه و آله)
زوجنی الله منک لاکون لک فی الدنیا و الآخرة
انت أولی بی من غیری حنطنی غسلنی کفنی بالیل و صل علی و ادفنی بالیل
و لا تعلم احدا
و استودعک الله و اقرء علی ولدی السلام الی یوم القیامة
به نام خداوند بخشنده مهربان
این وصیت نامه فاطمه(سلام الله علیها) دختر رسول(صلی الله علیه و آله) خداست،
در حالی که وصیت می کند که شهادت می دهم،
خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و پیامبر اوست
و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و روز قیامت فرا خواهد رسید، شکی در آن نیست
و خداوند مردگان را زنده وارد محشر می کند.
ای علی! من فاطمه(سلام الله علیها) دختر محمد(صلی الله علیه و آله) هستم،
خدا مرا به ازدواج تو درآورد، تا در دنیا و آخرت برای تو باشم.
تو از دیگران بر من سزاوارتری،
حنوط و غسل و کفن کردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن کن
و هیچ کسی را اطلاع نده!
تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام و درود می فرستم
منبع : http://www.iraneconomist.com/daily-news/day-news/25902-2010-05-15-05-22-08.html
صهیونیسم ریشه در کلمه صهیون(صیون)دارد که نام کوهی در جنوب غربی قدس(اورشلیم)است که صهیونیستها ادعا می کنند حضرت داوود وحضرت سلیمان(ع)زمانی آنجا سکونت داشته اندوخداوند این سرزمین را به آنها وعده داده است تا بتوانند دوباره این حکومت را در آنجا برپا گردانند.البته گستره این حکومت نه تنها فلسطین که از نیل تا فرات است(یعنی خاور میانه ،استراتژیک ترین ومهمترین نقطه زمین).مبنای این ادعای صهیونیست های سلطه طلب همان تورات تحریف شده است.توراتی که قدیمی ترین نسخه آن دو یا سه قرن بعد از هجرت نوشته شده است.در دوران های گوناگون تاریخی وطی سالیان دراز زرسالاران وسردمداران یهود در پی تسلط بر همه دنیا بودند(که این خود ریشه در نژاد پرستی این قوم دارد).نقطه آغازین ان تسلط همان فلسطین امروزی بود.جنبش صهیونیستی به عنوان یک تشکل سیاسی سازمان یافته ،در جهت رسیدن به هدف مذکوردر سال 1897 توسط تئودور هرتزل که یهودی اهل مجارستان بود،بنیانگذاری شد.وی در پی انتشار کتاب دولت یهود خود،با استفاده از جو ضد یهودی آن روز توانست اولین کنگره صهیونیستی را در شهر بال سوئیس در سال1897برگزار نماید.هرتزل در جریان کنگره اول چنین می گوید:"ما قصد داریم سنگ بنای خانه ای را بگذاریم که امت یهود در آن ماوا خواهد داشت وصهیونیسم در پی ایجاد وطن ملی یهودی در فلسطین با ضمانت قانون وشناسایی بین المللی است.
این سازمان ریاکارانه نام جنبش خود را صهیونیسم گذاشت تا با تبلیغات دروغین خود،بتواند عمل غاصبانه خود را نزد جهانیان توجیه نموده ونیز وسیله ای برای جلب توجه توده پراکنده یهودیان در سراسر جهان باشد.
تاسیس دولت صهیونیستی
سال 1882 میلادی که همزمان با اشغال مصر توسط انگلستان بود،مصادف بود باآغاز جشن صهیونیسم.این جنبش در سال 1897پس از کنگره بال سوئیس اعلام موجودیت کرد.در سال 1902حکومت آرتور بالفور تصمیم گرفت تا در شرق آفریقا ومنطقه عریش موطنی به یهودیان اختصاص دهد،اما تلاش های وی نا موفق بود.در سال1903بعضی یهودیان درباره تاسیس کشوری برای خود در سینا با حکومت انگلیس مذاکره کردند.پس از آن هرتزل،بنیانگذار صهیونیسم به انگلیس اعلام کرد که تنها راه حل مشکل یهودیان ایجاد وطنی برای پناه دادن به مهاجران یهودی است.این اندیشه در غرب،به ویژه در شخص بالفور تاثیر فراوان گذاشت.
در ابتدای قرن بیستم در حالی که هدف سیاست استعماری انگلیس تثبیت وجود خود در هند،مصر وبخش های بزرگی از آفریقا ونیز حمایت از راه های مهم منتهی به این مستعمره ها بود،اوضاع جدیدی در صحنه سیاست جهانی پدیدار گشت.استعمار انگلیس،اهمیت فراوان وسوق الجیشی فلسطین ونقش بزرگی که می توانست به حکم موقعیت خویش در آینده استعماری آن ایفا کند،درک کرد.فلسطین جایگاهی اساسی برای حمایت از صحرای سینا وکانل سوئز بود.که این کانال مهم ترین مصالح استعماری انگلیس وراه هند وآفریقا را تشکیل می داد.فلسطین پیوند گاه سه قاره وپایگاه عمده ای برای تمام طرح های توسعه طلبانه ای بود که بعد ها پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی،در سوریه،اردن ،عراق وجزیره العرب رخ داد.
در زمانی که ملت فلسطین،طرح های پیشنهادی انگلیس بر اساس اعلامیه بالفور وسند قیومیت را رد می کرد وهمواره بر تاسیس حکومت ملی در کشور تاکید می ورزیدند تا عرب ها ویهودیان به تناسب جمعیت در آن شریک باشند،انگلیس این درخواست را قاطعانه رد می کرد.نخستین نظریه منفی در کتاب سفیدی آمد که ویستون چرچیل وزیر مستعمرات آن زمان در سال 1923 منتشر کرد،در آن گفته شد:
(حکومت بریتانیا نمی تواند با تاسیس حکومت ملی موافقت کند،چون تاسیس چنین حکومتی اجرای برنامه تاسیس وطن ملی یهودیان در فلسطین را به تعویق می اندازد).پس از شدت یافتن مقاومت فلسطینی ها در برابر انگلیس وهجوم صهیونیست ها،انگلیسی ها یقین پیدا کردن که بهترین وسیله برای سرکوب فلسطینی ها وتشکیل دولت یهودی،نیروی مسلح است.از این رو آنها به طور آشکار به مسلح کردن وآموزش دادن صهیونیست ها پرداختندودر زمان انقلاب 1939.1936مقادیر زیادی اسلحه به صهیونیست ها دادند.پس از شروع جنگ جهانی دوم حکومت انگلیس تلاش های خود را برای سازمان دهی نظامی صهیونیسها ومسلح کردن آنها افزایش دادولشکر یهودرا تاسیس کرد وپس از پایان جنگ جهانی به نیروهای آن اجازه داد که با اسلحه خود وارد فلسطین شوند.انگلیس همواره ادعا می کرد که در اداره کردن فلسطین از سیاست بی طرفی پیروی می کند.اما جنگ جهانی دوم از ماهیت سیاست واهداف استعماری آن کشور پرده برداشت.در این سال انگلیس اجازه داد تا انتقال صهیونیست ها به فلسطین ادامه یابد.در دسامبر 1930نیز عده ای از افسران خود را مامور کرده بود به اعضای سازمان صهیونیستی هاگانا آموزش نظامی بدهند تا شیوه مقابله با اعراب را بیاموزند.ودر سال 1944 کمیته مرکزی حزب کارگر انگلیس ضمن جلسه فوق العاده ای در لندن اعلام کرد:
(تبدیل فلسطین به کشوری یهودی وبیرون راندن مردم عرب آن به کشورهای مجاور لازم وضروری است).
وسرانجام در سال1946 هنگامی که حکومت انگلیس اطمینان پیدا کرد که زمینه لازم در مجامع بین المللی برای تاسیس دولت یهود در فلسطین آماده شده است،با تفاهم وهمدستی آمریکا وجنبش جهانی صهیونیسم مساله را در سازمان ملل متحد برای یافتن راه حلی مطرح کرد .به این ترتیب بود که قطعنامه تقسیم فلسطین در سال 1947 صادر شد.وقتی که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره تقسیم فلسطین رای گیری شد،انگلیس علی رغم داشتن نقش اول واصلی در طراحی وزمینه سازی تقسیم وسپس اجرای آن،رای ممتنع داد.زیرا اطمینان داشت که این رای اکثریت آرای لازم را به دست خواهد آورد.انگلیس این موضع گیری را برای فریب عربها ومسلمانان اتخاذ کرد،تا به آنها بقبولانند که در تقسیم فلسطین نقشی نداشته است.وبالاخره شورای عمومی صهیونیسم باتشکیل کمیته اجرایی،دیوید بن گورین را به عنوان ریاست این کمیته منصوب کرد،وی اندکی پس از به رسمیت شناختن حضور یهودیان در فلسطین ودرست یک روز قبل از قیومیت انگلیس در فلسطین،تاسیس دولت اسراییل را اعلام کرد ونخستین کابینه این دولت را به ریاست خود تشکیل داد.(14می1948).
برای تاسیس دولت اسراییلی البته مقدماتی لازم بود،پس تدابیری اندیشیده شد:
? مراجعه به کتاب مقدس یهودیان(تورات)وبه خصوص کتاب های تاریخی (مشخصا کتابهای یوشع،شموییل،شامان وتفسیر قشری وصهیونیستی از آن).
? بازگشت به تاریخ جنگ جهانی دوم وانهدام یهودیان توسط رژیم نازی ومبدل ساختن آن به اسطوره چرا که قبل از آن حرکت های ناسیونالیسم افراطی در بین اروپاییان وبه خصوص آلمان ها شدت گرفت وموج یهودی ستیز در آن کشورها روبه گسترش بود.
? عامل دیگر که باعث تشدید توتالیتاریسم صهیونیستی در بین سران اسراییل گردیداعتقادبه(قوم برگزیده)بود.یهود برآن است که تنها قوم مورد توجه وبرگزیده خداوند است که این نظریه لااقل در سه جای تورات رد شده است.
? اسطوره پردازی ومظلوم نمایی صهیونیسم که یک دست کاری بزرگ در تاریخ محسوب می شود.اسطوره مرگ 6میلیون یهودی است که در جنگ جهانی دوم قتل عام شدند، که این مطلب بر طبق متون ومدارک مستدل ارایه شده در دادگاه نورنبرگ به 100000 نفر تقلیل یافت.
? انتظار قائم(نجات دهنده)
چهار مفهوم یا ویژگی رژیم صهیونیستی
? نژاد پرستی:برای صهیونیسم ،نژاد، تمایز مردم از یکدیگر است وبه اعتقاد آنها این نژاد پاکترین واصیل ترین نژادی است که باید برهمه نژادهای دیگر غالب شود.این مکتب برای نژاد خود(رسالت جهان وایجاد نظمی نوین)قائلند ودیگر نژاد ها را پست ومحکوم به سلطه خویش می دانند.
? اسطوره سازی های جعلی تاریخی ودروغ پردازی:این مکتب برای توجیه توسعه طلبی ها وتجاوزات خویش به دیگر ملت ها،افسانه هایی از یک قدرت تاریخی متعلق به نژاد خود جعل می کنند وهدف خود را احیای گذشته وانمود می سازند وسردمداران صهیونیست سیاسی نیز احیای دوران موهوم امپراتوری داوود وسلیمان را از دوهزار سال پیش الگوی کار خود قرار داده اند ووعده(اسراییل بزرگ)را به پیروان خود می دهند.
? اعلام آشکار اهداف آینده:صهیونیست ها از سالها قبل از اجرای اهداف خود برنامه های خود را به صورت مکتوب وعلنی منتشر ساخته اند،اما علاوه بر غیر منطقی وهذیان گونه بودن این اهداف نه تنها بدی تلقی نشده بلکه هیچ اقدامی در جهت پیشگیری از آنها به عمل نیامده است.هرتزل از سال1896در دولت یهودی که در واقع اساسنامه صهیونیسم سیاسی است هدف تاسیس یک دولت یهودی را اعلام داشته است.
? بی اعتنایی به اصول وارزش ها:علی رغم تعصبات خشک وخشنی که نسبت به اصول ایدوئولوژیهای خود ابراز می دارند،اما برای رسیدن به منافع خویش حتی به همان ایدوئولوژی نیز وفادار نیستند.همکاری با دشمن را در مواقع لزوم مجاز می شمارند.این دولت تا زمانی به مقررات بین المللی وفاداراست که به سود آنها باشند وهرجا منافع شان اقتضا کند کلیه اصول را نادیده می گیرند.
افکار واعتقادات صهیونیسم
صهیونیسم اندیشه واعتقاد خود را از کتاب های مقدسی که یهودیان آن را تحریف کرده اند گرفته است وبه عبارت دیگراین جنبش اندیشه های خود را در کتاب(پروتکل های حکمای صهیون) به تصویر کشیده است.درزیر به چند نمونه از سیاست ها واندیشه ها اشاره می شود:
1)تابعیت اسراییلی یهودیان جهان 2)هدف سیطره یهودیان بر جهان بر اساس وعده یهود 3)برپایی حکومت نیل تا فرات و...
دیانت یهود
دیانت یهود در حال حاضر بر دواصل مبتنی است.یکی تورات واصل دیگر تلمود.هر دو اصل ساخته وپرداخته خود یهود است.اصل اول تورات را در 700یا800سال قبل از میلاد نوشته اند واصل دوم را در بین قرن دوم یا پنجم میلادی.
نظر محققان بر این است که هر آن چه درتورات آمده در درجه اول همه اقتباس شده از اصول قدیم است تا تاریخ خود یهود،نوشته ها مبتنی بر فرهنگ کنعانی ها وبابلی هاست ودر خلال بیانات متعرض حوادث تاریخی از قبیل ذکر نامها،ذکر شهرها واماکن شده است واز شخصیت های معروف کنعانی نام برده شده است.تورات را به دو قسمت عهد قدیم(یا عتیق)وعهد جدید تقسیم نموده اند.از عهد جدید عهد انجیل را منظور دارند،اما عهد قدیم در نزد هردوقوم یهودیان ومسیحیان مقدس است وجزیی از دیانت مسیح نیز به شمار می آید.
تلمود در نزد یهودیان جزیی از احکام دیانت است.معنی تلمود تعلیم،شرح وتفسیر است.تلمود مجموعه ای از شرایع قوم یهود است که از شرح وتفسیر تورات واستنباط از احکام آن به وسیله علمای یهود تدوین یافته است.از تلمود به دو عنوان یاد می برند.یک عنوان مشنه است وعنوان دیگرجمار.
مشنه عبارت است از مجموعه تقالید مختلف یهود پیرامون حیات یهودیت با بعضی از آیات تورات.اعتقاد یهوداین است که این تقالید وتعالم شفاهی است که موسی(ع)به قومش ابلاغ کرده است.
اما جمار مجموع مناظرات وتعالیم تفاسیری است که در مدارس عالیه بعد از مشنه جمع آوری شده وبه صورت کتاب درآمده است.
افسردگى (DEPRESSION) حالتى احساسى است که مشخصهاش اندوه، بىاحساسى (APATHY) ، بدبینى (PESSIMISM) و احساس تنهایى است. این بیمارى که امروزه از شیوع بالایى در میان مراجعه کنندگان به کلینیکهاى روانپزشکى برخوردار است، داراى تظاهرات متنوع و زیادى بوده که از مهمترین آنها مىتوان به اختلالات خواب اشاره نمود.
تحقیقات نشان مىدهد 75 درصد از بیماران افسرده مشکلى در خواب (چه به صورت بى خوابى و چه پرخوابى) دارند و همچنین علایم این بیماران در هنگام صبح تشدید مىشود.
نکته جالب و قابل توجه و مورد بحث ما این است که در این بیماران چگالى (REM حرکت سریع چشم) در نیمه اول خواب و همچنین کل زمان REM افزایش یافته و فاصله میان به خواب رفتن تا شروع اولین دوره REM یعنى ( LATENCY - REM) کم شده و مرحله 4 خواب نیز کاهش مىیابد. (1)
پس به عبارت سادهتر مىتوان گفت، افراد افسرده زمان بیشترى را در مرحله خواب REM به سر مىبرند. یعنى به میزان بیشترى نسبت به سایرین خواب مىبینند.
یک روش درمانى جدید براى بیماران افسرده، بیدار نگه داشتن آنها براى کاهش میزان REM است، که بهترین شکل آن نماز صبح است. (2) زمان نماز صبح که مورد تاکید قرآن و همچنین بسیارى از روایات بوده، سبب کاهش قابل توجه میزان خواب REM در اشخاص مىشود.
زیرا شخص نمازگزار که خود را ملزم به اقامه نماز صبح مىداند و باید صبحگاه بیدار شود، پس در حقیقت جلوى ورود به مرحله قابل توجهى از REM را مىگیرد. از این جهت بیدارى صبحگاهى براى نماز خود به تنهایى مىتواند یک عامل مهم بدون عارضه در پیشگیرى از افسردگى مطرح باشد که بر تمام روشهاى درمانى دارویى و غیر دارویى ارجح است، چرا که پیشگیرى بر درمان مقدم است .
حال ببینیم، این موضوع چه ارتباطى با نماز صبح دارد، یعنى نماز صبح چه اثر درمانى مىتواند در این بیماران داشته باشد؟
به طور متوسط 20 - 15 دقیقه طول مىکشد تا یک فرد معمولى به خواب رود. پس در عرض 45 دقیقه وارد مراحل 3 و 4 خواب شده که این مراحل عمیقترین مراحل خواباند. یعنى بیشترین تحریک براى بیدار کردن فرد در این مراحل لازم است. حدود 45 دقیقه پس از مرحله 4 است که نخستین دوره حرکات سریع چشم (REM) فرا مىرسد.
هر چه از شب مىگذرد، دورههاى REM طولانىتر و مراحل 3 و 4 کوتاهتر مىشود. بنابراین در اواخر شب، خواب شخص سبکتر شده و رؤیاى بیشترى مىبیند (یعنى خواب REM اش بیشتر مىشود).
پس قسمت اعظم خواب REM در ساعات نزدیک صبح به وقوع مىپیوندد. و از طرفى دیدیم که یکى از مشکلات مهم بیماران افسرده، افزایش یافتن طول خواب REM و خواب دیدن زیاد است.
از این جهت یک مبناى مهم در تولید داروهاى ضد افسردگى ایجاد داروهایى است که کاهش دهنده مرحله REM خواب باشند (از جمله داروهاى ضد افسردگى سه حلقهاى) .
لازم به ذکر است آثار روحى و روانى ایمان به خدا و اقامه نماز بسیار زیاد است و نکات علمى بسیار شگرفى در اسرار سحر که مورد تاکید فراوان اسلام نیز بوده، نهفته است که انسان با دانستن آنها از تمام وجود زمزمه مىکند.
علاوه بر این یک روش درمانى جدید براى بیماران افسرده، بیدار نگه داشتن آنها براى کاهش میزان REM است، که بهترین شکل آن نماز صبح است. (2) زمان نماز صبح که مورد تاکید قرآن و همچنین بسیارى از روایات بوده، سبب کاهش قابل توجه میزان خواب REM در اشخاص مىشود.
زیرا شخص نمازگزار که خود را ملزم به اقامه نماز صبح مىداند و باید صبحگاه بیدار شود، پس در حقیقت جلوى ورود به مرحله قابل توجهى از REM را مىگیرد. از این جهت بیدارى صبحگاهى براى نماز خود به تنهایى مىتواند یک عامل مهم بدون عارضه در پیشگیرى از افسردگى مطرح باشد که بر تمام روشهاى درمانى دارویى و غیر دارویى ارجح است، چرا که پیشگیرى بر درمان مقدم است .
لازم به ذکر است آثار روحى و روانى ایمان به خدا و اقامه نماز بسیار زیاد است و نکات علمى بسیار شگرفى در اسرار سحر که مورد تاکید فراوان اسلام نیز بوده، نهفته است که انسان با دانستن آنها از تمام وجود زمزمه مىکند؛
"اقم الصلوة لدلوک الشمس الى غسق الیل قرءان الفجر ان قرءان الفجر کان مشهودا (3) ؛ نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکى شب برپا دار و (نیز) نماز صبح را، زیرا نماز صبح همواره (مقرون با) حضور (فرشتگان) است .
سالهاست که بر تارک منبرهای مذهبی و دعای کمیل شبهای جمعه، نام شیخ حسین انصاریان نقش بسته است. و چه بسیار بزرگان و مداحان سنتی و پرشور و نوایی، که خود را بزرگ شده در پای منبرهای این عالم ربانی ذکر کردهاند. به همین خاطر و با توجه به نزدیکی ماه محرم و اوجگیری شور و عزای امام حسین (ع)، مصاحبهای با این واعظ مشهور ترتیب دادهایم تا به تعدادی از سوالات و مسائل مربوط به تبلیغ صحیح دینی پاسخگو باشند.
بازتاب: به عنوان اولین سؤال، بفرمایید که مقوله ابلاغ و تبلیغ از نگاه اسلام چه جایگاهی را داراست؟ یعنی آیا اصولا دید اسلام به عنوان کاملترین دین، به بحث انتشار و گسترش مفاهیم و موضوعات از راههای خاص، رویکرد و نظر مثبتی است یا خیر؟
انصاریان: کلمه تبلیغ، بلاغ، ابلاغ و همه مشتقاتش که کرارا در قرآن و روایات و دعاها و زیارتها ذکر شده به معنای رساندن است. رساندن به مردم. چه چیز را باید به مردم رساند؟ وحیای که به صورت کتابهای آسمانی به خصوص قرآن که وحی شده به پیامبر ما. پیامبر اکرم بنا نبوده که وحی را بگیرد و آنها را در خود حبس کند. پس وحی برای این بوده که عقاید سالم و اعمال صالح و اخلاق حسنه را بیان کند. مسائل خانواده را، ضررها و زیانهایی که در مسیر زندگی مردم است را بیان کند. فقط فرمود ابلاغ کنید و فرمان او را در حالی که در کنار ابلاغتان استقامت و صبر می کنید، به مردم برسانید. چون معلوم بود انبیا وقتی میخواهند دین را به مردم ابلاغ کنند، چون دین با عقاید انحرافی مبارزه میکند، با اخلاق و اعمال انحرافی مبارزه میکند، طبیعتا درگیری با انبیا پیش میآید. با توجه به اینکه خدا برایش معلوم بوده، درگیری پیش میآید تا بالاخره مردم قبول کنند، فلذا به پیغمبر در قرآن میگوید: «واستقم کما امرت و اصبر کما صبر اولوالعزم من قبلک».
این استقامت برای چیست؟ در ابلاغ دین، صبر در ابلاغ دین. پس جایگاه ابلاغ، در دین خدا مهمترین جایگاه است. چرا که سلامت، سعادت، کرامت و آبادی دنیا و آخرت مردم در این است که پیام به آنها رسانده شود، ابلاغ شود، تبلیغ شود و آنها هم بپذیرند. لذا کسی که ساکت است در تبلیغ، مورد نفرت خداست. روایتی در کتاب شریف «اصول کافی» نقل میکند از قول پیغمبر، با سند، که حضرت میفرماید «اذا ظهرت البدع فللعالم ان یظهر علمه» در جایی که عالم میبیند مردم دچار مسائل انحرافی میشوند واجب است که دین خدا را برای آنها ابلاغ کند. اشتباهاتشان را بگوید و اگر سکوت کند، حالا به خاطر این که حوصله ندارد یا ممکن است فکر کند تبلیغ برایش دردسر ایجاد میکند. ایشان میفرماید؛ چنین عالم ساکتی مورد لعنت خداست. این جایگاه تبلیغ است.
بازتاب: مبلغ، مخاطب و پیامی که باید انتقال داده شود از دیدگان اسلام، چیست و چه شرایطی دارد ؟
انصاریان: یقین بدانید در قرآن و روایات، هر کسی حق تبلیغ ندارد. لذا این آیات امر به معروف، وقتی مورد دقت قرار میگیرد، خداوند متعال در بعضی از آیات میفرماید، «و منهم» یعنی بعضی از آنها. یعنی کسانی که نشانه های امر به معروف و نهیاز منکر در آنها هست. از شرایط بسیار مهمی که باید در یک مبلغ باشد، عالم به پیام خدا باشد. بنابراین بیسواد و آنکه آگاه به دین خدا نیست اگرچه اهل لباس باشد از نظر ائمه طاهرین تبلیغ بر او حرام است. این خودش میشود یکی از انحرافدهندگان و مردم را منحرفتر میکند. چون راهی را که به مردم نشان میدهد راه خدا نیست.
یک شرط مبلغ این است که اسلامشناس باشد. اسلامشناسی هم به این است که کامل درس خوانده باشد تا جایی که لازم باشد، آیات و روایات را به درستی بفهمد. خیلیها نسبت به قرآن کجفهمند و تعابیر غلط خود ایجاد انحراف میکنند. بنابراین باید فهمش از قرآن و روایات، فهمی درست و مستقیم باشد.
از شرایط دیگرش این است که مثل انبیای خدا که پرونده قبل از تبلیغشان پاک بوده برای مردم باید در بین مردم معروف به پاکی و درستی و به عمل صالح باشد و در یک کلمه، مبلغ غیر از علم نیاز به تقوا هم دارد. یعنی مخاطبانی که میخواهند حرفش را گوش دهند، باید به او ایمان داشته باشد و در یک کلمه مبلغ غیر از علم نیاز به تقوا هم دارد. یعنی مخاطبی که میخواهد حرفش را گوش دهد باید به او ایمان داشته باشد. اگر ایمان به مبلغ نداشته باشد، یعنی ایمان به فقه، دینشناسی، سلامت نفس و سلامت عمل و اخلاق و امور مالی مبلغ نداشته باشد، وقتی او دارد حرف دین را میزند، مخاطب در دل میگوید خود این فرد که بر عکس این حرفها عمل می کند.
پیام هم که معلوم است. پیام، قرآن و فرهنگ اهل بیت است. یعنی یک مبلغ چهارچوب تبلیغش باید همانی باشد که پیامبر اکرم به عنوان دو گوهر گرانبها به ما دادهاند: «انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی، ما ان تمسکتم بهما» نه «ما ان تمسکتم» به مقالههای این و آن و فرهنگهای دیگر و مسائلی که گاهی از رادیو و تلویزیون و روزنامهها به منبر میکشند، که برای مبلغ قطعی بودنش تعیین نیست و نه این، خوابهای فراوانی که دروغ است و چند سال است در این مملکت باب شده و نه شعرهای بیمحتوایی که جز شکستن عظمت اهل بیت چیزی نیست، «تمسکتم بهما» یعنی باید قرآن و فرهنگ اهلبیت را به مردم معرفی کند.
یعنی اگر سیاست میخواهد بگوید، سیاست بنا بر قرآن و اهل بیت را بگوید. اگر مسائل خانوادگی را میخواهد بگوید، بنا بر قرآن و اهل بیت بگوید که کامل است. هرچه را میخواهد بگوید که راستش و صحیحش را بخواهد بگوید در قرآن و فرهنگ اهل بیت موجود است. هیچ نیازی به گدایی از این طرف و آن طرف ندارد. به قول قدیمیها هر رطب و یابسی را به هم ببافد و به عنوان دین تحویل مردم دهد.
اما مخاطب مبلغ، کل مسلمانهای جهان هستند. او باید لحاظ کند که به گونهای قرآن و فرهنگ اهل بیت را به مخاطب ابلاغ کند که مخاطب بپذیرد. باید زمانشناس و مردمشناس باشد و تمام مطالبش را در مرحله اول، روی موج عاطفه و محبت به مردم انتقال دهد. چون عاطفه و محبت خیلی بیشتر از تندی و فریاد و عصبانیت جواب میدهد. مخاطب یعنی کل مردم جهان نه فقط مسلمانها، چون قرآن مخاطبش «یا ایها الناس» است. برای همه آدم باید بگوید. بنابراین جوری باید بگوید که همه به تناسب درک و ظرفیت خودشان داروی لازم را از مبلغ بگیرند و ادامه دهند.
بازتاب: پس «یا ایها الذین آمنوا»هایی که در قرآن آمده برای چیست؟
انصاریان: آن یک مقدار محدود به محبت بیشتر است. یعنی مرحله بعد از الناس که جذب اولیه باشد مد نظر است.
بازتاب: مقوله آسیبشناسی اشعار مداحان و برخی خواب هایی که توسط وعاظ نقل می شود را مورد اشاره قرار دادید. به نظر شما دلیل رواج اینگونه مسائل، خصوصا در سالیان اخیر چیست؟
انصاریان: مردم دینشناس نیستند. اینها هم به این خوابها و شعرها رنگ دین میدهند و توده مردم هم روی علاقهشان به دین، به عنوان اینکه از زبان مبلغ دین است، قبول میکنند و داستان و قصه هم در مردم خوشایندتر است تا مطالب علمی.
بازتاب: توجیه کسانی که در مطالب تبلیغی خود، از داستان و مطالب غیرعلمی استفاده میکنند این است که قرآن هم از داستان استفاده کرده و قصههای قرآن، علت روی آوردن آنان به این شیوه و استفاده از خواب و داستان است.
انصاریان: داستانهای قرآن سراسر عبرت و پند است. چراکه حقیقی و واقعی میباشند. شرح اتفاقات زندگی خوبان عالم، مثل یوسف و بدان عالم مثل فرعون و نمرود و امثال آن است. با بودن اینها هیچ نیازی نیست که به خوابها و داستانهای دروغ متوسل شد.اگر کسی بخواهد داستان از قرآن و روایات بگوید، آنقدر هست که بگوید و مردم را هم اشباع کند.
بازتاب: شاید یکی از علل روی آوردن مبلغان و دستگاههای تبلیغی به داستانها و مطالب خرافه، خشکی و عدم انعطاف برخی مفاهیم و مسائل دین است. یعنی برای جذابیت بخشیدن به موضوعاتی که در صدد تبلیغ آن هستند از این روش استفاده میکنند.
انصاریان: قرآن مجید تبلیغ را به سه بخش تقسیم کرده است:
1ـ «ادعوا الی سبیل ربک بالحکمه» تبلیغ بنا بر دلیل. این منبر که بنا بر حکمت و دلیل باید برگزار شود، باید برای دانشمندان و علما و دانشجویان باشد. معنی آیه یعنی مردم را به راه پروردگارت با دلیل و حکمت فراخوان.
2ـ «و بالموعظه الحسنه» چون با واو عاطفه آورده شده، میشود مرحله دوم، یعنی موعظه نیکو. این نوع موعظه مربوط به توده مردم است. یعنی منبر و تبلیغی که دلنشین باشد. چنین تبلیغی با آسان معنا کردن آیات و روایات و داستانهایی که در خود قرآن است، تحقق پیدا میکند. چراکه این نوع وعظ و تبلیغ مختص توده مردم است.
3ـ «و جادلهم باللتی هی احسن» مرحله سوم منبر و گفتوگوهای مجادلهای، که این برای دشمنان دین و برای لجبازهاست. که از مطالب خود آنها دلیل و برهان بگیری، حرف و سخن از خودشان بگیری و به خودشان برگردانی. مثل مجادلهای که حضرت رضا با پاپ مسیحیان داشتند.
در جلسه مأمون پاپ گفت به حضرت رضا که شما شروع کنید و حضرت رضا جواب دادند شروع از طرف پاپ باشد. که پاپ سؤال کرد، نظرتان راجع به عیسی چیست؟ امام هشتم فرمودند: عیسی همه چیزش کامل بود و من همه آنها را قبول دارم. فقط دو عیب داشت، اول اینکه نماز نمیخواند، دوم اینکه روزهاش را میخورد. پاپ مسیحیان خیلی عصبانی شد و گفت که چطور به شما میگویند عالم، در حالی که از مسیح خبر نداری. اگر اهل نمازی بخواهیم پیدا کنیم و در رده اول باشد، همانا حضرت مسیح است. اگر اهل روزه و بالاترین آن را بخواهیم بگوییم، همانا مسیح است. چگونه شما میگوید که حضرت مسیح نماز نمیخواند و روزه نمیگرفت؟
حضرت رضا فرمود: به خاطر اعتقادات خود شما. شما که او را خدا میدانید. او اگر خداست دیگر برای چه کسی نماز بخواند و روزه بگیرد؟ اینجا آن پاپ مبهوت شد. این را میگویند منبر مجادلهای که از فرهنگ ماتریالیست، فرهنگ کمونیست، حرف بگیری، و بعد به خودشان برگردانی.
بازتاب: در لابهلای سخنانتان به وعاظ و مبلغانی اشاره کردید که خودتان هم آنها را درک کردهاید و آنان را نمونه خوبی برای تبلیغ دینی به شمار آوردید. چه ویژگیها و خصایصی در آنها وجود داشت، که موجب ایجاد چنین دیدگاهی در شما شده است؟
انصاریان: آنهایی که من دیده بودم، اولا در بین مردم رفتار و کردار و اعمال و شکل زندگی و خانه و اثاث منزلشان نشان میداد که آنها اهل تقوا هستند. و با جریانات و حوادث هم عوض نشدند. دوما در بین مردم فوقالعاده محبوب بودند و مردم به آنان ایمان داشتند. سوم اینکه وقتی بر منبر تبلیغ دین تکیه میزدند، پیش از مستمع، خودشان تحت تأثیر قرار میگرفتند. به صورتی که وقتی من بچه بودم و پای منبر بعضی از آنها میرفتم، اشکهای آنها بیش از همه بر لباسهایشان میغلطید و آن را خیس میکرد. خوب شما در نظر بگیرید، وقتی مردم این سخنان و اینگونه تأثیر بر خود واعظ را با ایمانی که به او دارند، میبینند، چطور قبول نکنند؟ اینگونه افراد عجیب در مردم تأثیر داشتند و من آنهایی را که تربیتشده آن منبرها و مربیها بودند را الان کم میبینم. الان منبر زیاد داریم ولی منبر مربی و تربیتکننده کم داریم. قبلا منبر کم داشتیم ولی همان تعداد کم، انسانساز و مربی بودند.
بازتاب: آیا به نظر شما اینکه در سالیان اخیر مبلغ واقعی تربیت نشده، ناشی از ضعف سیستم تربیتی و آموزشی تربیت مبلغان نیست. به عنوان مثال، حوزه علمیه در چند دهه اخیر، نتوانسته با وجود نظاممند شدن، به مانند گذشته انسانهای عالم، عامل و آگاه برای تبلیغ صحیح اسلام تربیت کند؟
انصاریان: در این سی ساله اخیر ما کمتر مثل گذشتگان مبلغپروری داشتیم. نمیشود آن را گردن حوزه انداخت که حوزه نتوانسته مبلغ به درون جامعه بفرستد.
بازتاب: اینکه سیستم مسبب چنین نقصی شده است را از این رو گفتم که در حال حاضر، تنها مرجع و مرکز تربیت مبلغ، حوزه و نهادهای وابسته به آن هستند. مسلما اگر روشهای جدید و در عین حال،پایبند به مبانی گذشته از سوی این دستگاه اعمال شود، یقینا وضع بهتر خواهد شد.
انصاریان: ما هماکنون بسیاری اشخاص را داریم، که به خوبی درس خوانده و دانشمند هستند اما به خاطر اینکه تقوا را به خوبی رعایت نکرده و اهل عمل نیستند. و به قول امام، زیطلبگیشان را رعایت نکردهاند، در مردم اثر نمیکنند. پس همهاش ضعف سیستم و نظام حوزه نیست، کمکاری و بیتوجهی خود افراد، به خودسازی و پالایش درون هم یکی دیگر از عوامل این موضوع است.
بازتاب: آیا به نظر شما اشخاص عالم و عامل که از هر جهت مجهز به ابزارهای لازم برای تبلیغ صحیح ولی سنتی هستند، اینکه خود را با وسایل و تکنولوژیهای روز همراه نکرده و حتی در بسیاری مواقع، نیازهای مردم را نمیشناسند تا بر آن تأکید کنند، یکی از دلایل مهم عدم گیرایی تبلیغ دینی در جامعه و رغبت نشان ندادن بسیاری از مردم به آن نیست؟
انصاریان: در تبلیغ دین، ما یک منبر طبیعی سنتی داریم که آن، نیاز به ابزارهایی که میگویید، ندارد. اما اصل تبلیغ، این ابزارهای لازم را برای رساندن پیام دین به نسل امروز، لازم دارد. در این زمینه، فعالیتهای بسیاری در حال انجام است که نباید در حق آنها و زحمات حوزه علمیه قم، بیانصافی کرد. الان حوزه علمیه قم، با تمام جهان صحبت میکند.
خود من در یک گوشه قم مؤسسهای دارم که سایت این مؤسسه با چهارده زبان با تمام دنیا صحبت میکند. با اینکه این مؤسسه عمر زیادی هم نداشته، اما در همین سه یا چهار ساله، شصت هزار سؤال از شبهات مختلف موجود درباره دین را به تمام جهان پاسخ داده است. تعدادی هم با این سؤالها شیعه شدهاند. حتی افرادی که در مقام استاد دانشگاهی هم بودهاند.
الان چون مخاطب همه جهان است، مسلما باید به آن ابزارها مسلط شد. امام صادق(ع) در روایتی که از فرمایشات معجزهآمیز ایشان است، میفرماید: «دین را از همان راهی تبلیغ کنید که دشمن از همان راه فرهنگ خود را تبلیغ میکند».
بازتاب: پس چرا با وجود این فعالیتهایی که شما ذکر کردید، در محیطهایی که نسل امروزی بیشتر در آنها حضور دارند، مانند دانشگاهها، اقبال و توجه چندانی به شیوههای کنونی تبلیغ و اشاعه فرهنگ دینی نمیبینیم؟
انصاریان: علتش را در زمان و حوادث زمان باید ببینید. ماهوارهها، سایتها و مجلاتی که از خارج میآید و فرهنگی که بر مردم دنیا حاکم است، که همان فرهنگ شهوت است. چون جاذبه ظاهری دارد. جاذبهاش 90 درصد است و دین و تبلیغ محصولات معنوی، 10 درصد. این 10 درصد میخواهد با آن 90 درصد بجنگد و در این جنگ هم طبیعتا 90 درصد مشتری بیشتری دارد.
بازتاب: صحبت بر سر جوانها و اشخاصی که از مسائل مذهبی و دینی رویگردانند، نیست. منظور قشری هستند که تهمایههای مذهبی و علقههای اولیه دینی دارند و رغبت و تمایلی هم برای حضور در اینگونه مجالس دارند، اما مشکل اینجاست که به عنوان مثال در شبهای محرم و عاشورا به جای نشستن در پای منبر یک روحانی و منبری سنتی، پای سخنان برخی افراد که بعضا دانشگاهی هم هستند، می نشینند و آنها در نهایت ثابت میکند، قیام امام حسین،برای دنیا و اهداف مادی بوده است.
انصاریان: دلیل این موضوع، همان نکتهای است که در اول صحبتهایم به آن اشاره کردم. غیرصالح که داخل مسائل تبلیغ بشود، همین میشود. البته در این چند دهه اخیر خصوصا در پس از انقلاب، آنقدر علیه روحانیت و دستگاههای دینی تبلیغ شده که کمکم در باور برخی از مردم تأثیر گذاشته و سبب شده تا منبرهای این طرف، خلوتتر از منبرها و تریبونهای به اصطلاح تبلیغ دینی آن طرف ماجرا شود.
بازتاب: نگرش مردم به روحانیت و علمای دین به عنوان منسوبان به دین الهی، مانند نگاه به یک صفحه کاملا سفید است. آیا این عملکرد برخی مبلغان و حرفهای به دور از عمل آنها نیست که موجب این رویگردانی شده است؟ مردم میبینند یک روحانی که خود دعوت به دوری از زواید دنیوی و به حاشیه راندن شهوات حیوانی می کند، خود در برخی امور وارد میشود یا از مواردی ناصحیح و خلاف سخنانش از او سر میزند.
انصاریان: بله. عمده دلیل اینگونه رویگردانی مردم، به خاطر صلاحیت نداشتن برخی از وعاظ و مبلغان دینی، به وجود آمده است.
بازتاب: با توجه به این نابسامانیها در مقوله تبلیغ دینی، شما چه راهکار و پیشنهادی را برای رفع این معضل پیشنهاد می کنید. با توجه به اینکه در حال حاضر، نهادهای موازی زیادی هستند که هر یک به نوعی در مسیر تبلیغات اسلامی کار میکنند. سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم و شورای هماهنگی تبلیغات و بسیاری دیگر از ارگانها. با توجه به اینکه این سازمانها، بودجههای هم کلانی در اختیار دارند، که اختصاص به تبلیغ و اشاعه فرهنگ دینی دهند.
انصاریان: ببینید، قم یا نهادهایی که در کار تبلیغ هستند، باید نوعی وحدت رویه را پیگیری کنند و با اطلاع هم، در طول سال از مبلغان به دردبخور، واجد شرایط و قابل قبول، دعوت کنند و افراد صاحبنظر و باتجربه و آگاهی در تبلیغ را هم جمع کنند تا تجربیات خود را به این مبلغان انتقال دهند. این راه به نظر من بسیار مؤثر است. از سوی دیگر، باید جلوی افراد غیرصالح را بگیرند تا از تریبون سوءاستفاده نکنند و مردم را به گمراهی و انحراف نکشاند. یعنی نگذارند دزد لباس روحانیت یا بیلباس دزد، وارد این جایگاه که جایگاه انبیا و ائمه طاهرین است، بشود.
بازتاب: در بسیاری منابر و تریبونهای تبلیغ دینی، مشاهده میشود که در برابر درخواستهایی که در زمینه تغییر رویه و تطبیق علوم و معارف اهل بیت با مسائل روز میشود، ذکر میکنند که قدما و مثلا شیخ انصاری و شیخ طوسی و... این حرفها را گفته و چنین عمل کردهاند. چگونه از من انتظار دارید که تغییر منش و روش دهم؟ این مشکل درک درست نیاز مخاطبان، از سوی مبلغان را، چگونه باید حل کرد؟
انصاریان: باید تجربهداران منبر که مقبول مردم هستند و جمعیت هم خوب دور منبرشان جمع میشود، زمانشناسی و مخاطبشناسی را انتقال دهند و بگویند امروز با توجه به باز بودن درهای همه کشورها به روی یکدیگر، نیاز مردم به چه نوع تبلیغ است. کیفیت تبلیغ را باید عوض کرد.
بازتاب: وقتی که در مراکز پرورش مبلغ و ارگانهای مسئول تبلیغ، محتوا، تغییر نمیکند و هم چنان، به منوالهای گذشته عمل می کنند، چگونه چنین چیزی امکانپذیر است؟ مثلا شخص مبلغ که از زبانهای بیگانه غافل است و در علوم کامپیوتر و جامعهشناسی و مدیریت، سررشتهای ندارد، با توجه به جریان این علوم در جامعه، طبیعتا نمیتواند مردم را ارضا و اقناع کند.
انصاریان: یک زمانی در حوزههای ما، شاید تا قرن دهم و یازدهم، همه علوم متداول زمان را درس میدادند. یعنی اطبای درجه یک قدیم، مثل زکریای رازی و شیخالرئیس، اینها طلبههای حوزههای علوم اسلامی بودند. حتی در حوزهها علوم ریاضی به طور کامل تردیس میشد.
حتی یکی از مراجع نجف، به نام آقاسیدابوتراب خوانساری که علامه امینی هم از شاگردانش بوده، سؤالهای پیچیده ریاضی از اروپا میآمده پیش ایشان در نجف و ایشان آنها را جواب میداده است.
ولی الان متأسفانه، که خود من هم در این زمینه خیلی ناراحتم، اغلب درسهای حوزهها مقید به فقه و اصول شده و طلبهها با نیازهای فکری و علمی مردم و علوم روز، آشنا نمیشوند.
بازتاب: با توجه به نزدیک شدن ماه محرم و صفر، ارزیابی شما از شیوههای امروزی عزاداری برای حضرت سیدالشهدا(ع) چگونه است؟ یعنی آیا این وضعیت را که عملا محور عزاداریها را از وسایل معرفتشناختی و از دستان اهالی علم خارج و به دست مداحان سپرده است، درست میدانید؟ برای رفع این آشفتگیها باید چه کرد؟
انصاریان: مراجع تقلید که در این زمینه از دو، سه سال قبا، مرتب هشدار میدهند. ولی من از بیست سال قبل هشدارهایم را شروع کردم. در این راه هم، خیلی رنج و آسیب دیدم.
اینها تازه و در حد چند سال است که شروع کردهاند، ولی عیب کار این است که اینها نیروی اجرایی ندارند. باید مراجع و نهادهایی که مرتبط با تبلیغند، یک نیروی اجرایی درست کنند تا با مسئله را محدود به این کنند، که به هر کسی که مجوز داده میشود، شایسته دعوت و مجاز به تبلیغ در مجالس اقامه عزا و تبلیغ دین باشد و آنهایی که متقابلا تأیید نمیشوند، دعوت نشوند تا شاید خط دروغگوها و عوامل انحراف کور شود.
بازتاب: به نظر شما آیا این اقدام، موجب پدید آمدن محیط بسته مذهبی نمیشود؟ یعنی ممکن است که شخصی که در رأس فلان دستگاه مرتبط با تبلیغ است، از کسی خوشش بیاید و یا بالعکس، و همین حب و بغض را در کارها و تأییداتش دخیل کند؟
انصاریان: چنین نمیشود. مگر ارتش، نیروی هوایی یا سپاه اجازه میدهند کسی لباسش را بپوشد؟ این وظیفه ارگان های مربوط است که از خوزه وظایف تعریف شده خود دفاع کنند.
بازتاب: آنها وابسته به حکومت و به اصطلاح نظامی هستند و با امورات مذهبی و معنوی، که همهگیر و صددرصد شخصی و مردمی هستند، فرق میکند.
انصاریان: این کار، به هیچ وجه دیکتاتوری مذهبی نیست. این حفظ شأن است. حفظ شأن اینگونه مجالس و حفظ شأن شخص و حفظ شأن دین است.
بازتاب: یعنی شما معتقدید مانند مأموران نظامی، دستگاههای مربوطه هم در این کار مأمور اجرایی، برای اعمال مقررات و نظارت بر خارج نشدن از محدوده صحیح قرار دهند؟
انصاریان: بله، تا از این حالت لجامگسیختگی، بیرون بیاورند. اینها را بخواهند و با یک شرایطی آنها را بسنجند. اگر واجد آن شرایط نبودند، باید ممنوعشان کنند از اینکه تریبون دین را در اختیار بگیرند و عامل انحراف شوند.
بازتاب: در چند موردی که به برخی از وعاظ و خصوصا مداحان تذکر داده شده بود تا از نقل مطالب ضعیف و بی پایه و یا خواندن اشعار و مقاتل موهن و خلاف شان اهل بیت خودداری کنند، آنها با انتقال این تذکرها به مردم، طوری وانمود کرده بودند که گویی قصد دارند جلوی عزاداری و سوگواری برای اهل بیت و خصوصا امام حسین(ع) را بگیرند و این اثرات بدی بر روی شنوندگان میگذارد.
انصاریان: خب این عوارض دفاع از حقیقت دین و اصل عزاداری و بزرگداشتی که مرضی اهل بیت است را باید پذیرفت و جاهای خالی انعکاس فرهنگ صحیح اهل بیت و روش درست عزاداری را با انتخاب و معرفی افراد دانا و باتقوا به مردم پر کرد.
بازتاب: در پایان به نظر شما با توجه به روایات وارده در این باب، چگونه باید برای سیدالشهدا عزاداری کرد؟ آیا این شیوه عزاداریهایی که هماکنون انجام میشود، درست است؟
انصاریان: البته این عزاداریهایی که به خصوص شب، در تهران انجام میشود و نمیدانم در شهرهای دیگر هم وجود دارد یا نه؟ که فقط علم و کتل و دهل و سنج و آلات موسیقی و زنجیرزنی است، این عزاداری علمی و مستند نیست. این عزاداری شعاری و عاطفی است و اینگونه سوگواری کاری برای دین صورت نمیدهد.
اینها باید اول بنشینند دین را بفهمند. از هدفی که امام حسین(ع) برای آن شهید شده آگاهی پیدا کنند، بعد بیایند در خیابان و عزاداری کنند. آن هم نه تا دیر وقت. چون خود مزاحمت برای بیمارستانها، آنها که خوابند و یا ضعف اعصاب دارند، حرام است. یعنی مستحبی است که به حرام کشیده میشود.
کسانی که جلسات عزا اقامه میکنند، اول یک مسئلهگو استخدام کنند برای جوانها مسائل شرعی بگوید و بعد یک روحانی دعوت کنند که لازم نیست یک ساعت منبر برود، نیم ساعت دین برای اینها بگوید و بعد مردم بروند بیرون عزاداری کنند. ولی ساعت 9 شب دیگر تمامش کنند و مزاحم مردم نشوند. چرا در روزها بیرون نمیآیند و عزاداری نمیکنند؟
او علاوه بر آنکه از اوضاع و احوال منتظرانش آگاه است. [1] و در مراعات حال آنان کوتاهى نمى کند و یادشان را از خاطر نمى برد [2]، خود نیز در حالت انتظار به سر مى برد.
او چشم انتظار اذن خداست [3]، تا از پرده غیبت بدر آید و خورشید جمال خویش را بى هیچ حجابى به جهانیانِ در ظلمت نشسته بنمایاند.
او چشم انتظار فرمان پروردگار است [4] تا با سلاح عقل و علم و عطوفت ـ و نه با شمشیر فقط ـ همه دلها را مسخّر خویش گرداند و همه سرزمینها را به زیر سلطه دین و عدالت در آورد.
او چشم انتظار آسایش دوستان و موالیان خداست. [5] تا در سایه حکومت توحیدى او از رنج انتظار بیاسایند و از فتنه هاى دوران غیبت رهایى یابند و با استمداد از علم و عدالت او قلّه هاى کمال را یکى پس از دیگرى در نوردند.
همین چشم انتظارى هاى امام زمان(علیه السلام)است که نیمه شب ها خواب را از چشمان مبارکش مى گیرد و اشک سوزانش را برگونه هاى مقدّسش جارى مى سازد و ناله و ندبه اش را باعث مى گردد.
«اللّهمَّ طال الانتظار، و شَمُتَ بنا الفجّار، وصَعُبَ علینا الانتصار.» [6] «بار خدایا ! انتظار طولانى شد و مورد نکوهش کافران قرار گرفتیم و یارى نمودن ما یکدیگر را، مشکل گردید.»
پی نوشت ها :
[1] ـ « انّا یحیط علمنا بأنبائکم ولایعزُبَ عنّا شىٌ من اخبارکم». بحار، ج ??، ص ???.
[2] ـ مدرک پیشین.
[3] ـ خدایا بر مهدى(علیه السلام) درود فرست که قیام کننده به امر تو و نهان شده در میان خلق تو و منتظران اذن توست (والمنتظر لاذنک)، بحار، ج ??، ص ???.
[4] ـ «اللّهم صلّ على ولیک المنتظر أمرَکَ» خدایا بر ولیّت که منتظر فرمان توست درود فرست (بحار، ج??، ص ??).
[5] ـ خداوندا بر ولیّت امام زمان(علیه السلام) که منتظر فرج و آسایش اولیاى توست درود فرست (مدرک پیشین).
[6] ـ بحارالأنوار، ج ???، ص ???.
منبع: www.sibtayn.com
شناخت موانع اقامه نماز در نوجوانان
بدون تردید می توان گفت که مهمترین عامل در شکل دهی شخصیت آدمی بعد از تصمیم و اراده فرد، دوستان و معاشران او هستند، چون طبیعت انسان تأثیرپذیر است و بخش عمده ای از اوصاف اخلاقی و عقاید فردی را از دیگران که با او مصاحب و قرین اند اخذ می کند و این امری نیست که قابل کتمان باشد، چون حالت انفعالی و تأثیرپذیری هم از حیث علمی امر ثابت شده است و هم از جهت منطق دینی امری پذیرفته شده است. آن چه که دیدگاه دین را در این امر تبیین می کند، روایاتی است که در این خصوص وارد شده است.
علی(علیه السلام) در تأثیر همین امر می فرمایند:
«هرگاه امر کسی بر شما مشتبه شد و دین او را تشخیص ندادید به دوستانش نظر کنید، اگر اهل دین بودند او نیز پیرو دین خداست و اگر بر دین خدا نبودند، پس او هم نصیب و بهره ای از دین خدا ندارد».
به راستی که نقش دوست در سعادت و شقاوت انسان بسیار مؤثر است و غالباً اثر و نقش او از نقش و تأثیر خانواده و نزدیکان بیشتر و مهمتر است. پس باید در انتخاب و شناخت دوست دقیق و کوشا بود.
درمان فساد اخلاقی در حل این معضل اخلاقی، سالم نگه داشتن محیط خانواده از طرف والدین و اجتماع از جانب والیان امر و حاکم، و از بین بردن مقدمات گناه، شرط اصلی است. جوانان می توانند برای فاصله گرفتن و دوری از مفاسد اخلاقی که از راه های مختلف آنان را تهدید می کند و گرفتار نیامدن به دام های شیطانی، شیوه های مختلفی را اتخاذ نمایند و آن مشغول شدن یا سرگرمی به کارهای مختلف هنری یا فنی که آمادگی و استعداد انجام و رشدیابی آن را در خود می بینند. به عنوان مثال برخی از نوجوانان و جوانان شاید استعداد درس خواندن یا مطالعه کردن را نداشته باشند، اما آمادگی کارهای هنری یا ذوق امور فنی را دارند به اینان توصیه می شود که استعدادهای خود را به کار گرفته و ارتقاء بخشند، چه این که معطل گذاشتن ذوق و استعداد خاص فردی در حقیقت بزرگترین عامل رکود شخصیت انسان است.
به نظر می رسد که مفاسد اخلاقی معلول عوامل مختلفی که مهمترین آن ثروت و مکنت مادی، غرور جوانی و بیکاری است، می باشد، چنان چه آن شاعر عرب سروده است:
ان الشباب و الفراغ والجده مفسده للمراء ای مفسده
همانا که جوانی و بیکاری و سرمایه بدترین مفسده و فساد اخلاقی را ایجاد می کنند.
پس از شناخت این عوامل باید در رفع آن کوشید و طرق رفع و زوال آن علل، برای هر فردی با دیگران مختلف است. ممکن است کسی ذوق هنری داشته باشد و دیگری ذوق مطالعه، یکی شوق و خلاقیت در امور فنی داشته باشد و دیگری اشتیاق در رشته های ورزشی.
به هر حال هر که به خود رجوع کند می فهمد که به چه چیزی علاقمند است. پیدا کردن امر مورد علاقه و تعقیب نمودن آن یکی از بهترین و مهمترین رموز موفقیت و سربلندی انسان در زندگی است و بسیار زیبا فرموده اند مرحوم علامه محمدتقی جعفری که: «در هر سری شوقی است، عاشق کسی است که ذوقش را دریابد».
چنان چه نوجوانی که در ابتدای زندگی اجتماعی، ذوق باطنی خود را پیدا نموده و آن را دنبال کند موفق است و این کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) است که فرمودند: اعملوا فکل میسر لما خلق له.
«همه شما کار کنید و کوشش نمائید، ولی متوجه باشید که هر کس برای کاری که آفریده شده لایق تر است و آن را به سهولت و آسانی انجام می دهد.»
و نیز یکی از مهمترین وصایای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به امتش این است که فرمودند:
علامه اعراض الله عن العبد اشتغاله بما لایعنیه. «نشانه روی گردانی خدا از بنده هایش این است که او را به چیزی مشغول نماید که به دردش نمی خورد».
پس مفسده و معضل اخلاقی غالبا از آن جا سرچشمه می گیرد که فرد بدون تأمل و اندیشه و جستجوی ذوق باطنی زندگی را سپری می کند و اگر به دنبال عملی می رود بدون مطالعه قبلی است و به همین جهت در میان دوستان گاهی خود را سرخورده و شکست خورده می بیند و در اثر آن به مفاسد اخلاقی مبتلا می گردد.
توجه و تفطن به این نکته بر همه نوجوانان و جوانان لازم است که خداوند علاوه بر نعمت نشاط و شادابی جوانی، نعمت و موهبت عقل و اندیشه و خلاقیت فکری هم به او عنایت فرموده است و اگر کسی از این نعمات الهی در مسیر زندگی استفاده نکند، در واقع برکات الهی را نادیده گرفته و کفران نموده است.
این که در آیات و روایات تأکید شده است که نعمت های الهی را زیر پا نگذارید و قدر آن را بدانید منظور فقط سرمایه مادی نیست، بلکه سرمایه های معنوی هم مشمول نعمت الهی است. انسان همان طور که نباید سرمایه مادی را کفران نماید، سرمایه معنوی را هم نباید نادیده بگیرد. نادیده گرفتن و کفران سرمایه معنوی به این است که انسان استعداد الهی خود را به کار نگرفته و از آن بهره برداری نکند.
عدم استفاده از استعداد سرشار جوانی موجب انحرافات رفتاری و مفاسد اخلاقی است و نتیجه آن عقاب و عذاب الهی است که خداوند وعده آن را داده و فرموده است: «لئن کفرتم ان عذابی لشدید» « اگر نعمت الهی را کفران نمائید مجازات و عذابم شدید است».
پس بیائیم با حفظ و جهت دهی از این در گرانبهایی که در دست داریم خویشتن و جامعه اسلامی خود را تعالی بخشیم و اندیشه پاک و حیات با نشاط جوانی که دو ابزار مهم ارتقاء انسانی اندرا با آمیخته کردن به افکار غیردینی و اعمال زشت اخلاقی از کف ندهیم.
الگوگیری و اسوه قرار دادن حیات جوانی بزرگان دین و مطالعه زندگی، یعنی گذشته آنان حال یا آینده ماست.
کلام گوهربار علی(علیه السلام) مؤید همین مطلب است که فرمودند: «هر کس که اعمال خود را بر پایه تجربیات محکم و استوار سازد از سقوط و تباهی به سلامت خواهد بود.»
پس تجربه های دیگران علم و دانش مؤثر و مفیدی است که انسان را از معضلات و مفاسد اخلاقی نجات می دهد و عاقلان و خردمندان کسانی هستند که از تجربیات زندگی پند گیرند.
در این بخش به بررسی مسئله «بهانه مزاحمت های نماز» در امور شخصی می پردازیم. کسی که نماز را مزاحمی برای اعمال و کارهای روزمره شخصی بداند از دو حال خارج نیست یا ناشی از عدم آگاهی و جاهل بودن به موقعیت نماز و جایگاه آن در دین است که تصور می کند نماز با سایر تعالیم دین یکسان بوده و با بقیه احکام اسلامی فرقی ندارد و یا به خاطر ایجاد بهانه در ترک آن است که می خواهد آن بهانه را به عنوان دلیل نمایان سازد که هر دو جهت مردود است. بطلان تصور اول به این است که نماز برترین جایگاه را در دین دارا بوده و هرگز در عرض سایر احکام دین نیست.
در برخی از تعابیر، معصومین(ع) نماز را عصاره دین و بلکه تمام دین به شمار آورده اند، چون همه دین در نماز متجلی است.
و بطلان تصور دوم به این است که طبیعی است هر کس برای انجام عمل یا ترک آن سعی دارد که دلیلی داشته و انجام و ترک هر کاری را بدون علت انجام ندهد، چون هیچ کاری بدون علت نیست.
البته اگر سؤال شود که اقامه نماز که جنبه ایجابی و عملی دارد نیاز به دلیل دارد، ولی ترک نماز چیزی نیست که جنبه عملی داشته باشد تا نیازمند دلیل باشد؟ پاسخ ما این است که چون نماز حکمی است که از بنده خواسته شده و جزو واجبات به حساب آمده اگر کسی آن را ترک نماید، باید دلیل اقامه کند، نه کسی که آن را انجام می دهد. و امور زیادی در دین وجود دارد که جنبه سلبی آنها و ترکشان نیازمند دلیل است، مثل این که در قیامت از انسان سؤال می شود تو که سالم بودی چرا روزه نگرفتی؟ چرا تو که مستطیع بودی به حج نرفتی؟ تو که سرمایه داشتی چرا خمس و زکات ندادی؟ همه این ها جنبه سلبی دارند و ترکشان محتاج دلیل است، نه انجام آنها.
این جاست که افراد به بهانه ای تمسک می جویند و تلاش دارند که آن بهانه های واهی و خیالی را به عنوان دلیل ترک عمل خود ارائه نمایند و حال آن که خود می دانند که اینها بهانه ای بیش نیست.
معمولا عادت بشری بر این است که بهانه تراشی کند و تنبلی و سستی در هر کاری را توجیه نموده و اعتذار بطلبد و این عذر و بهانه ها دلیل و نشانه عدم تمایل یا سستی اراده اوست.
Design By : Pichak |